ما زخمه به ساز دل فراوان زده ایم
هر ساز که می گفت بزن آن زده ایم
بر قله آسمان اگر برخیزم
عالم شده زخمه ای و برجان زده ایم
گفتند نگاه کن نظر باز شده
در پیری خود معرکه پرداز شده
این بال که می سوخت به آن بال بگفت
پرواز بدون بال آغاز شده
گفتم که منم شکل سوال آمده ام
بی پیرهن و بدون بال آمده ام
برگشت و مرا چنین نشان داد به خود
در شکل خودم شکل محال آمده ام
نظرات شما عزیزان: